زندگینامه روان شناسان

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

زندگینامه روان شناسان

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

کارن هورنای (1885-1952)

کارن هورنای (1885-1952)  

کارن هورنای در 16 سپتامبر 1885 در آلمان به دنیا آمد و در 4 دسامبر 1952 درگذشت. او از سال‌های نخستین زندگی گرفتار افسردگی بود. پدرش آدم بسیار سخت‌گیری بود و کارن با برادر بزرگترش برندت رابطه بسیار نزدیکی داشت. هنگامی که برادرش از او دور شد، به افسردگی مبتلا گشت و این مشکل در سراسر زندگی همراهش بود.

کارن در سال 1906 وارد دانشکده پزشکی شد و در سال 1909 با یک دانشجوی رشته حقوق به نام اسکار هورنای ازدواج کرد. مرگ مادر در سال 1911 و سپس برادرش در سال 1923 برای او بسیار سخت و طاقت‌فرسا بود. کارن در سال 1926 همسرش را ترک کرد و با سه دخترش به آمریکا رفت. در این جا بود که او با دانشمندان برجسته‌ای آشنا شد و نظریه‌های خود در زمینه روان‌شناسی را ارائه کرد.

کارن هورنای نظریه‌ای در زمینه روان‌رنجوری ارائه کرد که تا کنون هنوز بسیار معتبر است. هورنای بر خلاف نظریه‌ پردازان پیشین، این روان رنجوری‌ها را به عنوان نوعی سازوکار انطباق می‌داند که بخش بزرگی از زندگی عادی است. او 10 روان رنجوری را تعیین نموده که از آن میان می‌توان به نیاز به قدرت، نیاز به عاطفه، نیاز به حیثیت اجتماعی و نیاز به استقلال اشاره کرد.

با وجودی که کارن هورنای از بیشتر نظریه‌های فروید پیروی کرده است امّا با نظرات او درباره روان‌شناسی زنان مخالف بود و آن را نادقیق و توهین‌آمیز می‌دانست. او در مقابل، مفهوم غبطه زایندگی را مطرح نمود و ادعا کرد که مردان به دلیل آن که نمی‌توانند موجود دیگری را به دنیا آورند احساس نقص و کمبود می‌کنند. او قدرت فوق‌العاده مردان در کارهای خلاقانه در رشته‌ها و زمینه‌های مختلف را به دلیل این احساس کمبود در آنان می‌داند.

کارن هورنای سهم مهمی در انسان‌گرایی، خود-روان‌شناسی، خودکاوی و روان‌شناسی زنان داشته است. مخالفت او با نظریه‌های فروید در مورد زنان، علاقه بیشتری را نسبت به روان‌شناسی زنان به وجود آورد. کارن هورنای عقیده داشت که مردم می‌توانند به صورت روان درمانگر خود عمل کنند. او بر نقش شخصی هر فرد در سلامت ذهنی خود تأکید داشت و مشوق خودکاوی و خودیاری بود.

از جمله معروف‌ترین آثار کارن هورنای می‌توان به کتاب «خودکاوی» که در سال 1942 انتشار یافت اشاره کرد

play therapy بازى درمانى

play therapy  بازى درمانى 
   استفاده از بازى در زمینه‌هاى درمانى. روش‌هاى پیچیده‌اى در بازى درمانى مطرح است اما همه آن‌ها را می‌توان در دو گروه جمع کرد. (الف) تشخیص، که در آن رفتار کودک در بازى نشان دهنده الگوهاى حاکى از مسائل خاص هیجانى و تعامل اجتماعى او است (ب) درمان، که در آن محیط بازى میدانى است که امکان ابراز آزادانه هیجانات سرکوب شده و محبوس را فراهم می‌سازد. 

کارل یونگ (1875 - 1961)

کارل یونگ (1875 - 1961)  

کارل یونگ در 26 جولای 1875 به دنیا آمد و در 6 جون 1961 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:

  • مطالعات بر روی روان انسان
  • تحلیل رویا، ناخودآگاه جمعی ( collective unconscious ) و صورت ازلی
    ( archetypes )

کارل یونگ از دانشگاه بازل در سوئیس در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شد. او در ابتدای مشاغل حرفه‌ایش، در دانشگاه زوریخ به کار با بیماران روانی پرداخت. مدّت زمانی که او با زیگموند فروید کار کرد تاثیر عمده‌ای بر نظریه‌های بعدیش داشت و باعث شیفتگی او به مسائل ذهن ناخودآگاه یا ناهشیار شد. یونگ می‌خواست از طریق رویاها، اسطوره‌ها، هنر و فلسفه به درک بهتری از ذهن انسان دست یابد.

یونگ سرانجام راه خود را از نظریه‌های فرویدی جدا کرد و تأکید فروید بر مسائل جنسی به عنوان تنها منبع انگیزش رفتاری را مردود دانست. در طول این دوره فشرده خودکاوی بود که یونگ به طور فزاینده‌ای به رویاها و نمادها علاقه‌مند شد و بعدها از چیزهایی که در این دوره آموخته بود به عنوان پایه‌ای برای نظریه‌های روان‌شناسی خود استفاده کرد.

یونگ با سازماندهی رویکردهای نظری خود، از نظریه‌های روان‌پویشی ( psychodynamic ) فاصله گرفت و نظریه خود را تحت عنوان «روان‌شناسی تحلیلی» شکل داد. یونگ عقیده داشت که روان انسان از سه بخش تشکیل شده است: خود (ذهن آگاه یا هشیار)، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی. یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی، مخزن تمام تجربیات و دانش نوع بشر است.

با وجودی که نظریه یونگ با انتقادات بسیاری روبرو شده است امّا کارهای او تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر رشته روان‌شناسی داشته است. مفاهیمی که او درباره درون‌گرایی و برون‌گرایی عرضه کرد بر روان‌شناسی شخصیت و نیز روان درمانی تأثیر گذار بوده است. راهنمایی‌های او به یک بیمار الکلی، پایه‌گذار روشی شد که تا کنون به میلیون‌ها نفر که از وابستگی به الکل رنج می‌برند کمک کرده است.

ملانی کلاین (1882-1960)

ملانی کلاین (1882-1960)  

«یکی از تجربیات جالب و غیرمنتظره برای تازه‌کاران در زمینه
تجزیه و تحلیل رفتار کودکان، کشف این نکته است که ظرفیت
بینش و درک بچه‌، حتی بچه‌های خیلی کم سن و سال، غالباً
بسیار فراتر از افراد بالغ است.»

ملانی کلاین

ملانی کلاین در 30 مارچ 1882 در وین به دنیا آمد و در 22 سپتامبر 1960 در لندن درگذشت. نام اصلی خود او ملانی رایزز بود که پس از ازدواج با آرتور کلاین در 19 سالگی به ملانی کلاین تغییر یافت. او در سال‌های 1904 و 1907 صاحب دو فرزند به نام‌های ملیتا و هانس شد. خانواده آن‌ها به دلیل شغل شوهرش مرتب در مسافرت بودند تا آن که بالاخره در سال 1910 در بوداپست مستقر شدند. او بعداً در سال 1914 فرزند دیگری نیز به نام اریک پیدا کرد.

او از ابتدا به رشته پزشکی علاقه‌مند بود و دوران کوتاهی را در دانشگاه وین به تحصیل پرداخت. هنگامی که در بوداپست بود شروع به مطالعه روانکاوی زیر نظر ساندور فرنزی کرد و استادش او را تشویق کرد که به روانکاوی کودکان خود بپردازد. در نتیجه کارهای ملانی کلاین بود که روشی به نام «بازی درمانی» شکل گرفت و هنوز هم به طور وسیعی در روان درمانی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

او برای نخستین بار در سال 1918 در خلال کنگره بین‌المللی روانکاوی با زیگموند فروید ملاقات کرد. این ملاقات الهام‌بخش او برای نوشتن نخستین مقاله علمی‌اش در زمینه روانکاوی با نام «رشد کودک» شد. این ملاقات همچنین باعث تقویت علاقه‌مندیش به روانکاوی گردید و پس از جدایی از شوهرش در سال 1922، به برلین رفت و به همکاری با کارل آبراهام، روانکاو برجسته، پرداخت.

روش «بازی درمانی» کلاین بر خلاف عقیده آنا فروید مبنی بر عدم امکان روانکاوی کودکان بود. اختلاف این دو، بحث‌های زیادی را بین روانکاوان برانگیخت و هر یک طرفداران پر و پاقرصی یافتند. آنا فروید به طور علنی به انتقاد از نظریه‌های کلاین می‌پرداخت و او را به دلیل نداشتن مدرک رسمی دانشگاهی تخطئه می‌کرد.

کلاین در طول زندگیش دچار افسردگی بود و به شدّت تحت تأثیر مرگ زودهنگام خواهر و برادرش و نیز مرگ پسر بزرگش در سال 1933 قرار داشت. او تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر روان‌شناسی رشد داشته است و تکنیک «بازی درمانی» او امروزه به طور وسیعی مورد استفاده قرار می‌گیرد. او بر نقش مادر- فرزند و روابط بین فردی در فرایند رشد تأکید داشت.

از ملانی کلاین 4 کتاب و تعدادی مقاله در زمینه روانکاوی بجا مانده است.

زیگموند فروید ( 1856 - 1939)

 زیگموند فروید ( 1856 - 1939)  

زیگموند فروید در 6 مِی 1856 به دنیا آمد و در 23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت.

صرفنظر از درستی یا نادرستی نظریه‌های فروید، بدون هیچ تردید او تاثیر فوق‌العاده‌ای بر رشته روان‌شناسی گذاشته است. کارهای او این عقیده را تقویت کرد که تمام بیماری‌های ذهنی، علل فیزیولوژیکی ندارند. کارها و نوشته‌های فروید به درک امروزی ما از شخصیت، روان‌شناسی بالینی، رشد انسان و روان‌شناسی نابهنجاری کمک شایانی نموده است.

فروید همچنین بر روی روان‌شناسان معروف دیگری از جمله آنا فروید، ملانی کلاین، کارن هورنای، آلفرد آلدر، اریک اریکسون و کارل یونگ تاثیر گذار بوده است.

خانواده فروید، هنگامی که او جوان بود، از لایپزیک در آلمان به وین نقل مکان کردند و او بیشتر عمرش را در همین شهر گذراند.

او پس از گذراندن دوره دکتری پزشکی در دانشگاه وین به عنوان پزشک عمومی به کار مشغول شد و احترام خاصی در جامعه به دست آورد. فروید در خلال کارهای پژوهشی‌اش با ژان‌مارتین شارکو، عصب‌شناس فرانسوی، به نوعی اختلال هیجانی به نام هیستری علاقه‌مند شد. سپس فروید و دوست فرانسوی‌اش و دکتر ژوزف بروئر، درمان یک بیمار که به نام «آنا اُ» شناخته می‌شود و در واقع خانمی به نام برتا پاپن‌هایم بود را شروع کردند. عوارض او شامل سرفه‌های عصبی، بی‌حسی و فلج بود. در طول درمان، او چند حادثه آسیب‌زا را در زندگی گذشته‌اش به یاد آورد که فروید و بروئر اعتقاد داشتند در بیماریش دخالت دارند.

دو پزشک چنین نتیجه‌گیری کردند که مشکلات آنا علت جسمی ندارد و گوش‌دادن به صحبت‌های او اثر آرام‌بخشی در عوارض او داشت. فروید و بروئر برپایه کارهایی که با آنکردند در سال 1865 کتاب «مطالعاتی در هیستری» را انتشار دادند. روش درمان آن‌ها به نام «گفتار درمانی» معروف شد و نخستین نمونه از درمان هیستری از طریق استفاده از تخلیه هیجانی ( catharsis ) بود. کتاب‌های بعدی فروید «تعبیر رویا» (1900) و «سه مقاله در نظریه جنسیت» (1905) بود. با وجودی که این کارها معروفیت جهانی یافت امّا نظریه مراحل رشد روانی- جنسی او برای مدّت‌های طولانی موضوع بحث و انتقاد بوده است. هر چند به نظریه‌های فروید غالباً با شک و تردید نگریسته می‌شود امّا تاثیرات کارهای او بر روان‌شناسی و برخی رشته‌های دیگر تا به امروز ادامه داشته است. از او به عنوان بنیانگذار روانکاوی نام برده می‌شود.

زیگموند فروید ( 1856 - 1939)

 زیگموند فروید ( 1856 - 1939)  

زیگموند فروید در 6 مِی 1856 به دنیا آمد و در 23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت.

صرفنظر از درستی یا نادرستی نظریه‌های فروید، بدون هیچ تردید او تاثیر فوق‌العاده‌ای بر رشته روان‌شناسی گذاشته است. کارهای او این عقیده را تقویت کرد که تمام بیماری‌های ذهنی، علل فیزیولوژیکی ندارند. کارها و نوشته‌های فروید به درک امروزی ما از شخصیت، روان‌شناسی بالینی، رشد انسان و روان‌شناسی نابهنجاری کمک شایانی نموده است.

فروید همچنین بر روی روان‌شناسان معروف دیگری از جمله آنا فروید، ملانی کلاین، کارن هورنای، آلفرد آلدر، اریک اریکسون و کارل یونگ تاثیر گذار بوده است.

خانواده فروید، هنگامی که او جوان بود، از لایپزیک در آلمان به وین نقل مکان کردند و او بیشتر عمرش را در همین شهر گذراند.

او پس از گذراندن دوره دکتری پزشکی در دانشگاه وین به عنوان پزشک عمومی به کار مشغول شد و احترام خاصی در جامعه به دست آورد. فروید در خلال کارهای پژوهشی‌اش با ژان‌مارتین شارکو، عصب‌شناس فرانسوی، به نوعی اختلال هیجانی به نام هیستری علاقه‌مند شد. سپس فروید و دوست فرانسوی‌اش و دکتر ژوزف بروئر، درمان یک بیمار که به نام «آنا اُ» شناخته می‌شود و در واقع خانمی به نام برتا پاپن‌هایم بود را شروع کردند. عوارض او شامل سرفه‌های عصبی، بی‌حسی و فلج بود. در طول درمان، او چند حادثه آسیب‌زا را در زندگی گذشته‌اش به یاد آورد که فروید و بروئر اعتقاد داشتند در بیماریش دخالت دارند.

دو پزشک چنین نتیجه‌گیری کردند که مشکلات آنا علت جسمی ندارد و گوش‌دادن به صحبت‌های او اثر آرام‌بخشی در عوارض او داشت. فروید و بروئر برپایه کارهایی که با آنکردند در سال 1865 کتاب «مطالعاتی در هیستری» را انتشار دادند. روش درمان آن‌ها به نام «گفتار درمانی» معروف شد و نخستین نمونه از درمان هیستری از طریق استفاده از تخلیه هیجانی ( catharsis ) بود. کتاب‌های بعدی فروید «تعبیر رویا» (1900) و «سه مقاله در نظریه جنسیت» (1905) بود. با وجودی که این کارها معروفیت جهانی یافت امّا نظریه مراحل رشد روانی- جنسی او برای مدّت‌های طولانی موضوع بحث و انتقاد بوده است. هر چند به نظریه‌های فروید غالباً با شک و تردید نگریسته می‌شود امّا تاثیرات کارهای او بر روان‌شناسی و برخی رشته‌های دیگر تا به امروز ادامه داشته است. از او به عنوان بنیانگذار روانکاوی نام برده می‌شود.

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)  

مری ویتون کالکینز در 30 مارچ 1863 در آمریکا به دنیا آمد و در 26 فوریه 1930 به خاطر ابتلاء به بیماری سرطان درگذشت. او در سال 1882 به عنوان دانشجوی سال دوم وارد کالج اسمیت شد. مرگ خواهرش در سال 1883 باعث ترک تحصیل او به مدّت یکسال شد. البته او در این مدّت به مطالعات شخصی‌اش ادامه می‌داد. کالکینز در سال 1884 به کالج بازگشت و در رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد.

پس از فارغ‌التحصیلی سه سال به تدریس زبان یونانی در کالج ولسلی پرداخت و سپس یک موقعیت شغلی برای تدریس در رشته جدید روان‌شناسی به او پیشنهاد شد. او برای آن که بتواند به تدریس روان‌شناسی بپردازد باید حداقل یک سال به مطالعه این رشته می‌پرداخت. مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان دوره‌های اندکی در این زمینه وجود داشت و تعدادی از آن‌ها هم دانشجوی زن نمی‌پذیرفتند. بُعد مسافت و فقدان آزمایشگاه روان‌شناسی باعث شد که او از پیوستن به دانشگاه‌های ییل و میشیگان منصرف شود.

مری‌ویتون کالکینز پس از آن که چند جلسه به صورت مستمع آزاد در کلاس‌های ویلیام جیمز در هاروارد شرکت کرد به طور رسمی درخواست کرد که به او اجازه شرکت در کلاس داده شود. مقامات اداری دانشگاه‌ هاروارد ابتدا موافقت نکردند ولی هم پدرش و هم رئیس کالج ولسلی نامه‌هایی به حمایت از او به هاروارد ارسال کردند. سرانجام تقاضای کالکینز در سال 1890 مورد پذیرش قرار گرفت. او در هاروارد در کلاس‌های درس ویلیام جیمز و جوسیا رویس شرکت کرد و زیر نظر دکتر ادموند سنفورد از دانشگاه کلارک به مطالعه روان‌شناسی تجربی پرداخت.

مری ویتون کالکینز در دانشگاه هاروارد آزمایش جفت‌های متداعی را ابداع کرد. به کسانی که در این آزمایش شرکت می‌کردند جفت‌های متعدد رنگ و عدد نشان داده می‌شد و سپس از آن‌ها پرسیده می‌شد که کدام رنگ به کدام عدد مربوط است. از این تکنیک برای مطالعه حافظه استفاده می‌شد. او در سال 1895 تز دکتری خود را با عنوان «یک پژوهش تجربی در تداعی ایده‌ها» ارائه کرد که مورد تأئید کمیته‌ای متشکل از ویلیام جیمز، جوسیا رویس و هوگو مانستربرگ قرار گرفت امّا علیرغم این تأیید، دانشگاه هاروارد به دلیل آن که کالکینز را دانشجوی خود محسوب نمی‌کرد مدرکی برای او صادر نکرد.

کالکینز همان سال به کالج ولسلی بازگشت و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1927 به تدریس در آنجا پرداخت.

مری ویتون کالکینز در طول دوران حرفه‌ایش بیش از 100 مقاله تخصصی در موضوعات مختلف روان‌شناسی و فلسفه نوشت. به علاوه، او نخستین زنی بود که به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او در سال 1918 به ریاست انجمن فلسفه آمریکا نیز برگزیده شد.

از جمله کارهای تأثیر گذار او در روان‌شناسی می‌توان به ابداع تکنیک جفت‌های متداعی و کارهایش در زمینه خود-روا‌ن‌شناسی اشاره کرد. کالکینز عقیده داشت که خودآگاهی، تمرکز اولیه رشته روان‌‌شناسی است.