نظریه شناختی گشتالت
اساس نظریه شناختی را قانون تعادل روانی تشکیل می دهد. بنابراین هر انسانی در تلاش است تاکل وجود او از نظامی متعادل وپایدار برخوردار باشد. ولی یادگیری یعنی مواجه شدن با آنچه تا به حال ناشناخته بوده است تعادل فرد رابهم زده زمینه ایجاد تعادلی جدید را در او فراهم می کند.پس در نظریه شناختی یادگیری فرایندی است که باعث فروپاشیدگی تعادل فعلی فرد می شود واو میکوشد تابه یک تعادل روانی تازه دست پیدا کند.(سعادت،183:1383)
گشتالت : وضع و شکل یا هیأت کل ، تصویر کلی سازمانیافته و شناخته شده .
فرد میکوشد موجودات مادی را به صورت و هیأت کل درک کند ، یا به آنها معنا و مفهومی سازمانیافته بدهد و در آن وحدتی به وجود آورد .
در روانشناسی گشتالت ؛ پی بردن به ادراکِ ارتباط است که موجب رفتارِ معنادار میشود .
در روانشناسی گشتالت به دو عاملِ تصویر و زمینه توجه خاصی نشان میدهند و یادگیری را در نظر اول از برآیندِ این دو عامل میسر میدانند .