نظریه ساختگرایی
روانشناسی تیچنر در آغاز هیچگونه نام مشخص نداشت، اما پس از مدتی به
نام ساختگرایی شهرت یافت که آمیختهای از تداعیگرایی و روش
تجربی است.
در واقع ساختگرایان به بررسی ساخت فرایندهای روانی یا ذهنی
میپرداختند و معتقد بودند که وجدان آگاه آدمی حوزه مجاز و شایستهای برای بررسیهای
علمی به شمار میآید، به ویژه آنکه ذهن از تداعی اندیشهها تشکیل یافته است و برای
پی بردن با ماهیت پیچیده این تداعیها باید آنها را به اجزاء تشکیل دهندهشان تجزیه
کرد که همان خودکاوی است. به عقیده تیچیز
دانشمندان و پژوهشگران که با اتکاء به مشاهده پدیدهها بررسیهای خود را
انجام میدهند و نتایج معتبر به دست میآورند، دروننگری نیز نوعی مشاهده علمی است.
آزمودنیها زمانی که در معرض رویدادها و آزمایشهای دروننگری قرار میگرفتند احساس
تجربی خود را بیدرنگ بیان میکردند. چنانکه وقتی به آنان یک تخته قالی نشان
میدادند، آنها ادراک خود را از شکل، اندازه، رنگ، طراحی و بافت آن بیان میداشتند،
نه آنکه اطلاعات و ذوق و سلیقه خود را درباره قالی ابزار کنند.
بسیاری از
روانشناسان نوپا روش دروننرگی را بسیار مهم میپنداشتند و آن را وجه شاخص دانش
روانشناسی و دانشهای دیگر میدانستند. برای اینکه روش دروننگری به گونهای شایسته
به کار رود آموزش خاصی را تجویز میکردند. به این معنا که روانشناس دروننگر تعیین
میکرد چه زمانی آزمودنیها باید به بررسی فرآیندهای آگاه خود بپردازند، نه آنکه
پدیدهها را توضیح دهند.
اما ساختگرایان با همه دقتی که درباره دروننگری به
کار میبردند روش کارشان مسالهآفرین و غیر قابل اعتماد بود. یکی از شگفتیهای این
روش آن بود که برای نمونه وقتی میزی را به آزدمودنی نشان میدادن او نباید فکر خود
را به معنا و کاربردهای این وسیله معطوف دارد، بلکه به بیان احساس و ادراکی بپردازد
که این وسیله بدون وابستگیهایش در ذهن او به وجود میآورد. وقتی آزمودنیها مجبور
شوند که معنا، عنوان و کاربردهای هر وسیله یا مضمونی را نادیده بگیرند این روش
غیرطبیعی و نامعقول جلوه میکند و نمیتواند در ساخت ذهنی ارتباطی به وجود آورد. در
واقع روانشناسان دروننگر با نادیده گرفتن معنا جنبههای اصلی ذهن را بیاعتبار
میساختند. به همین جهت بود که واتسن و رفتارگرایان با شدت نظریه ساخت گرایی را
بیارزش و بیاعتبار اعلام نمودند.
ساختگرایان به همخوانی یا
تداعی اندیشهها نیز اشاره میکنند، اما کمترین کاربردی از آن در بررسیهایشان دیده
نمیشود. همچنین، وقتی روانشناسان دروننگر معنا را در پژوهشهای
ذهنی از نظر دور میساختند بسیاری از صاحبنظران میپرسیدند چگونه با این روش
میتوان به بررسی فرایندهای روانی همچون اندیشیدن و داوری کردن پرداخت و به حقایق
دست یافت. در همان زمانی که تیچنر در دانشگاه کرنل به کار اشتغال
داشت نظریههای دیگری مانند کارکردگرایی به مقابله با ساختگرایی
برخاستند.