نظریه شکوفایی طبیعی
یکی دیگر از نظریههای مهم یادگیری را باید شکوفایی طبیعی
یا طبیعتگرایی رومانتیک نام نهاد. اساس این نظریه بر
پاک سرشتی و فطرت نیکوی آدمی استوار است که با محیط خود رابطه فعالانهای دارد. چون
عقل نمیتواند همواره راهنمای او باشد احساسات و عواطف بهترین رهبر و مظهر واقعی
طبیعت او میباشند. پیشرو و الهامبخش این نظریه ژانژاک روسو (1712 – 1778)،
فیلسوف و دانشمند معروف فرانسوی است و پس از او باید هنریخ پستالوتزی
(1746 – 1825)، مربی بزرگ سویسی و فریدریخ فروبل (1782 –
1852) فیلسوف و مربی نامدار آلمانی، را نام برد.
نظر روسو بر این مبتنی است که
هر چه ساخته و پرورده طبیعت است خوب و در جهت خیر و صلاح است و قانون طبیعت برترین
قانونهاست. اما جامعه بشری و هر چه به دست آدمی ساخته و ایجاد میشود غرضآلود و
تصنعی است. چون انسان فطرتاً خوب آفریده شده است باید در محیطی طبیعی و دور از هر
گونه تصنع و فساد پرورش یابد. به نظر او انسان موجودی خودمختار و تاثیرپذیر است و
محیط بد اجتماعی موجب تباهی او میگردد. قراردادها و رسوم اجتماعی اموری غیرطبیعی
هستند. به سخن دیگر، آداب و تشریفات اجتماعی انحراف از مسیر طبیعت است. روسو قوانین
طبیعی را قوانین الهی میشناسد. بنا به گفته خود او: هر چه از دست آفریدگار
جهان بیرون میآید نیکوست، اما هر چه به دست بشر بیفتد تباه میگردد .
انگیزهها، هیجانها و احساسات را اموری طبیعی میشناسد و پرورش آنها را آزادانه و
دور از هر گونه فشار و قید و بند اجتماعی تشویق میکند. روسو
معتقد است که وظیفه اصلی معلمان پرورش شاگردان خود در دامان طبیعت است. در
محیط روستائی کودکان به معلم نیازی ندارند، همانطور که سخنگویی را بدون داشتن
معلم و فقط از همسالان و پدران و مادران خود میآموزند. برای تربیت و آموزش کودکان
شهری نیز باید از همان روش تعلیم روستازادگان بهره گرفت.
روسو براساس این نظر
که طبیعت بهترین و منطقیترین امکانات را برای پرورش افراد در اختیار دارد موضوع
رشد طبیعی کودکان را مهم میشمارد و برای یادگیری و برنامههای پیشبینی شده ارزشی
قائل نیست. به این جهت، وقتی طرفداران نظریه شکوفایی طبیعی به امر یادگیری اشاره
میکنند بیشتر منظورشان پرورش توانائیهایی است که در هر مرحله از رشد برای کودکان
پدید میآید.
یادگیری به معنای متداول آن عبارت از انتقال افکار یا معیارهای
رفتاری که فرد است. اما در نظریه شکوفایی طبیعی جایی برای این گونه یادگیری متصور
نیست. در امر یادگیری نباید اجبار یا دستور و تجویزی وجود داشته باشد، بلکه شاگرد
بنا به انگیزه و خواست خود مطلب میآموزد و پیشرفت میکند. رشد روانی به تدریج و بر
اثر مرور زمان حاصل میشود و هر نوع شتاب یا تحمیلی رشد طبیعی یادگیرنده را به
مخاطره میاندازد.
چون به عقیده طرفداران شکوفائی طبیعی یادگیری نوعی تحمیل
خارجی است آموزش و پرورش کاری زائد و مردود است. اما نیازها از اهمیت خاصی
برخوردارند، زیرا کودکان در هر مرحله از رشد دارای نیازهایی هستند که با غرایز آنان
ارتباط دارند و رفع این نیازها به پیشرفت و موفقیت آنان یاری میدهد.