زندگینامه روان شناسان

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

زندگینامه روان شناسان

روان شناسی یادگیری،شیوه های مطالعه، مهندسی معکوس تست های کنکور

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)  

مری ویتون کالکینز در 30 مارچ 1863 در آمریکا به دنیا آمد و در 26 فوریه 1930 به خاطر ابتلاء به بیماری سرطان درگذشت. او در سال 1882 به عنوان دانشجوی سال دوم وارد کالج اسمیت شد. مرگ خواهرش در سال 1883 باعث ترک تحصیل او به مدّت یکسال شد. البته او در این مدّت به مطالعات شخصی‌اش ادامه می‌داد. کالکینز در سال 1884 به کالج بازگشت و در رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد.

پس از فارغ‌التحصیلی سه سال به تدریس زبان یونانی در کالج ولسلی پرداخت و سپس یک موقعیت شغلی برای تدریس در رشته جدید روان‌شناسی به او پیشنهاد شد. او برای آن که بتواند به تدریس روان‌شناسی بپردازد باید حداقل یک سال به مطالعه این رشته می‌پرداخت. مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان دوره‌های اندکی در این زمینه وجود داشت و تعدادی از آن‌ها هم دانشجوی زن نمی‌پذیرفتند. بُعد مسافت و فقدان آزمایشگاه روان‌شناسی باعث شد که او از پیوستن به دانشگاه‌های ییل و میشیگان منصرف شود.

مری‌ویتون کالکینز پس از آن که چند جلسه به صورت مستمع آزاد در کلاس‌های ویلیام جیمز در هاروارد شرکت کرد به طور رسمی درخواست کرد که به او اجازه شرکت در کلاس داده شود. مقامات اداری دانشگاه‌ هاروارد ابتدا موافقت نکردند ولی هم پدرش و هم رئیس کالج ولسلی نامه‌هایی به حمایت از او به هاروارد ارسال کردند. سرانجام تقاضای کالکینز در سال 1890 مورد پذیرش قرار گرفت. او در هاروارد در کلاس‌های درس ویلیام جیمز و جوسیا رویس شرکت کرد و زیر نظر دکتر ادموند سنفورد از دانشگاه کلارک به مطالعه روان‌شناسی تجربی پرداخت.

مری ویتون کالکینز در دانشگاه هاروارد آزمایش جفت‌های متداعی را ابداع کرد. به کسانی که در این آزمایش شرکت می‌کردند جفت‌های متعدد رنگ و عدد نشان داده می‌شد و سپس از آن‌ها پرسیده می‌شد که کدام رنگ به کدام عدد مربوط است. از این تکنیک برای مطالعه حافظه استفاده می‌شد. او در سال 1895 تز دکتری خود را با عنوان «یک پژوهش تجربی در تداعی ایده‌ها» ارائه کرد که مورد تأئید کمیته‌ای متشکل از ویلیام جیمز، جوسیا رویس و هوگو مانستربرگ قرار گرفت امّا علیرغم این تأیید، دانشگاه هاروارد به دلیل آن که کالکینز را دانشجوی خود محسوب نمی‌کرد مدرکی برای او صادر نکرد.

کالکینز همان سال به کالج ولسلی بازگشت و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1927 به تدریس در آنجا پرداخت.

مری ویتون کالکینز در طول دوران حرفه‌ایش بیش از 100 مقاله تخصصی در موضوعات مختلف روان‌شناسی و فلسفه نوشت. به علاوه، او نخستین زنی بود که به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او در سال 1918 به ریاست انجمن فلسفه آمریکا نیز برگزیده شد.

از جمله کارهای تأثیر گذار او در روان‌شناسی می‌توان به ابداع تکنیک جفت‌های متداعی و کارهایش در زمینه خود-روا‌ن‌شناسی اشاره کرد. کالکینز عقیده داشت که خودآگاهی، تمرکز اولیه رشته روان‌‌شناسی است.

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)

مری‌ویتون کالکینز (1863-1930)  

مری ویتون کالکینز در 30 مارچ 1863 در آمریکا به دنیا آمد و در 26 فوریه 1930 به خاطر ابتلاء به بیماری سرطان درگذشت. او در سال 1882 به عنوان دانشجوی سال دوم وارد کالج اسمیت شد. مرگ خواهرش در سال 1883 باعث ترک تحصیل او به مدّت یکسال شد. البته او در این مدّت به مطالعات شخصی‌اش ادامه می‌داد. کالکینز در سال 1884 به کالج بازگشت و در رشته فلسفه فارغ‌التحصیل شد.

پس از فارغ‌التحصیلی سه سال به تدریس زبان یونانی در کالج ولسلی پرداخت و سپس یک موقعیت شغلی برای تدریس در رشته جدید روان‌شناسی به او پیشنهاد شد. او برای آن که بتواند به تدریس روان‌شناسی بپردازد باید حداقل یک سال به مطالعه این رشته می‌پرداخت. مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان دوره‌های اندکی در این زمینه وجود داشت و تعدادی از آن‌ها هم دانشجوی زن نمی‌پذیرفتند. بُعد مسافت و فقدان آزمایشگاه روان‌شناسی باعث شد که او از پیوستن به دانشگاه‌های ییل و میشیگان منصرف شود.

مری‌ویتون کالکینز پس از آن که چند جلسه به صورت مستمع آزاد در کلاس‌های ویلیام جیمز در هاروارد شرکت کرد به طور رسمی درخواست کرد که به او اجازه شرکت در کلاس داده شود. مقامات اداری دانشگاه‌ هاروارد ابتدا موافقت نکردند ولی هم پدرش و هم رئیس کالج ولسلی نامه‌هایی به حمایت از او به هاروارد ارسال کردند. سرانجام تقاضای کالکینز در سال 1890 مورد پذیرش قرار گرفت. او در هاروارد در کلاس‌های درس ویلیام جیمز و جوسیا رویس شرکت کرد و زیر نظر دکتر ادموند سنفورد از دانشگاه کلارک به مطالعه روان‌شناسی تجربی پرداخت.

مری ویتون کالکینز در دانشگاه هاروارد آزمایش جفت‌های متداعی را ابداع کرد. به کسانی که در این آزمایش شرکت می‌کردند جفت‌های متعدد رنگ و عدد نشان داده می‌شد و سپس از آن‌ها پرسیده می‌شد که کدام رنگ به کدام عدد مربوط است. از این تکنیک برای مطالعه حافظه استفاده می‌شد. او در سال 1895 تز دکتری خود را با عنوان «یک پژوهش تجربی در تداعی ایده‌ها» ارائه کرد که مورد تأئید کمیته‌ای متشکل از ویلیام جیمز، جوسیا رویس و هوگو مانستربرگ قرار گرفت امّا علیرغم این تأیید، دانشگاه هاروارد به دلیل آن که کالکینز را دانشجوی خود محسوب نمی‌کرد مدرکی برای او صادر نکرد.

کالکینز همان سال به کالج ولسلی بازگشت و تا زمان بازنشستگی‌اش در سال 1927 به تدریس در آنجا پرداخت.

مری ویتون کالکینز در طول دوران حرفه‌ایش بیش از 100 مقاله تخصصی در موضوعات مختلف روان‌شناسی و فلسفه نوشت. به علاوه، او نخستین زنی بود که به ریاست انجمن روان‌شناسی آمریکا رسید. او در سال 1918 به ریاست انجمن فلسفه آمریکا نیز برگزیده شد.

از جمله کارهای تأثیر گذار او در روان‌شناسی می‌توان به ابداع تکنیک جفت‌های متداعی و کارهایش در زمینه خود-روا‌ن‌شناسی اشاره کرد. کالکینز عقیده داشت که خودآگاهی، تمرکز اولیه رشته روان‌‌شناسی است.

ویلهلم ووندت (1832 - 1920)

 ویلهلم ووندت (1832 - 1920)  

ویلهلم ووندت در 16 آگوست 1832 در آلمان به دنیا آمد و در 31 آگوست 1920 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:

  • ساختارگرایی
  • درون‌نگری
  • بنا کردن نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی

ویلهلم ووندت از دانشکده پزشکی دانشگاه هایدلبرگ فارغ‌التحصیل شد. او سپس مدّت کوتاهی را به مطالعه زیر نظر یوهان مولر و هرمان هلم‌هولتز (فیزیکدان) پرداخت. تصوّر می‌شود که کارهای او با این دو نفر در کارهای بعدی ووندت در زمینه روان‌شناسی تجربی نقش داشته است. ووندت بعداً کتاب اصول روان‌شناسی فیزیولوژیک را نوشت (1874) که به پایه‌گذاری رویه‌های تجربی در پژوهش‌های روان‌شناسی کمک شایانی کرد. او پس از استخدام در دانشگاه لایپزیک، نخستین آزمایشگاه از دو آزمایشگاه روان‌شناسی موجود در آن زمان را تأسیس کرد. (استنلی هال نخستین آزمایشگاه روان‌شناسی آمریکا را در دانشگاه جان هاپکینز به وجود آورد.)

ووندت به دیگاه نظری موسوم به ساختارگرایی وابسته است. در این نظریه، ساختارهایی که تشکیل دهنده ذهن انسان هستند تشریح می‌گردند. ووندت عقیده داشت که روان‌شناسی، علم تجربیات آگاهانه است و یک مشاهده‌گر آموزش دیده می‌تواند به طور دقیق از طریق فرایندی به نام درون‌نگری، به تشریح افکار، احساسات و هیجانات بپردازد. البته چون این فرایند وابسته به تعبیر شخص است، بسیار ذهنی می‌باشد. ووندت عقیده داشت که با تغییر سیستماتیک شرایط آزمایش، عمومیت مشاهدات افزایش می‌یابد.

ایجاد آزمایشگاه روان‌شناسی توسط ووندت معمولاً به عنوان آغاز رسمی روان‌شناسی به عنوان یک علم، جدا از فلسفه و فیزیولوژی، در نظر گرفته می‌شود. پشتیبانی او از روان‌شناسی تجربی، راه را برای رفتارگرایی باز کرد. بسیاری از روش‌های تجربی او هنوز هم مورد استفاده است.

ووندت دانشجویان بسیاری داشت که هر کدام بعداً روان‌شناسان برجسته‌ای شدند. از آن میان می‌توان به ادوارد تیچنر، چارلز اسپیرمن، استنلی هال، چارلز جود، جیمز کتل و هوگو مانستربرگ اشاره کرد.

ویلهلم ووندت علاوه بر دستاوردهای فوق، مجله روان‌شناسی «مطالعات فلسفی» را نیز بنیاد نهاد.

آنا فروید (1895 - 1982)

 آنا فروید (1895 - 1982)  

آنا فروید در سوم دسامبر 1895 در وین (اتریش) به دنیا آمد و در نهم اکتبر 1982 در لندن (انگلستان) درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:

آنا فروید کوچکترین فرزند در بین 6 فرزند زیگموند فروید معروف است. او به پدرش فوق‌العاده نزدیک بود ولی نزدیکی چندانی به مادرش نداشت و با پنج خواهر و برادرش نیز روابط پرتنشی داشت. او به یک مدرسه خصوصی گذاشته شد ولی بعداً گفت که از مدرسه چیز زیادی نیاموخته است. بخش عمده آموزش آنا از طریق درس‌های پدرش و دوستان و وابستگان او صورت گرفته است.

او پس از دوره دبیرستان به عنوان معلم مدرسه ابتدایی مشغول به کار شد و همزمان شروع به ترجمه برخی از کارهای پدرش به آلمانی کرد. این کار، علاقه او به روان‌شناسی و روانکاوی کودکان را بیشتر کرد. با وجودی که او به شدت تحت تأثیر کارهای پدرش بود امّا هرگز در سایه او زندگی نکرد. کارهای خود او، ایده‌های پدرش را گسترش داد و به ایجاد رشته روانکاوی کودکان انجامید.

او با وجودی که تحصیلات کلاسیک را ادامه نداد امّا کارهایش در زمینه روانکاوی و روان‌شناسی کودکان، او را در رشته روان‌شناسی پرآوازه ساخت. او تجربیات خود در زمینه روانکاوی کودکان را در سال 1923 در وین آغاز کرد و بعدها رئیس انجمن روانکاوی وین شد. در طول مدتی که آنا فروید در وین بود، تأثیر قابل ملاحظه‌ای بر اریک اریکسون گذاشت و این به نوبه خود باعث توسعه رشته روانکاوی و روان‌شناسی «خود» شد.

آنادر سال 1938 تحت بازجویی گشتاپو قرار گرفت و سپس به همراه پدرش به لندن کوچ کرد. در سال 1941، او با همراهی دوروتی برلینگتون یک مؤسسه پرستاری ایجاد کرد. این مؤسسه هم به کودکان بی‌خانمان سرپناه می‌داد و هم برنامه‌های روانکاوی برای آنان داشت. تجربیات آنا فروید در این مؤسسه پرستاری، الهام‌بخش او در نوشتن سه کتاب شد: «کودکان در زمان جنگ (1942)»، «کودکان بی‌سرپرست (1943)» و «جنگ و کودکان (1943)». آنا فروید پس از تعطیل شدن مؤسسه پرستاری در سال 1945، کلینیک ویژه‌ای را برای روان درمانی کودکان ایجاد کرد و از سال 1952 تا زمان مرگش در سال 1982 مدیر آن بود.

آنا فروید رشته روانکاوی کودکان را به وجود آورد و کارهایش به درک امروزی ما از روان‌شناسی کودکان کمک شایانی کرده است. او همچنین روش‌های مختلفی برای برخورد با کودکان و درمان آنان به وجود آورد. آنا فروید عقیده داشت که عوارض کودکان با بزرگسالان متفاوت است و غالباً به مراحل رشد آنان بستگی دارد. او همچنین توضیحات روشنگری درباره سازوکارهای دفاعی در کتاب معروف خود به نام «خود و سازوکارهای دفاع» ارائه نموده است.

کارل راجرز (1902 - 1987)

کارل راجرز (1902 - 1987)  

«برای من هیچ چیز با ارزش‌تر از تجربه نیست. محک و معیار درستی هر چیز
برای من، تجربه شخصی خود من است. نه ایده‌های کسان دیگر و نه حتی
هیچیک از ایده‌های خودم، معتبرتر از تجربیاتم نیستند. این تجربیات است که
باید بارها و بارها به آن رجوع کنم تا به تقریب نزدیکتری از حقیقت دست یابم.
تنها به این ترتیب است که آن حقیقت جزئی از وجودم می‌شود.»

کارل راجرز

کارل راجرز در 8 ژانویه 1902 در ایلی نویز (آمریکا) به دنیا آمد و در 4 فوریه 1987 درگذشت. معروفیت او بیشتر به خاطر کارهای زیر است:

  • رویکرد غیرمستقیم او برای درمان تحت عنوان «درمان بیمارمحور»
  • ارائه مفهوم «گرایش واقعی‌سازی»
  • ارائه مفهوم «فرد با کارکرد کامل»

کارل راجرز پس از اخذ درجه دکتری در سال 1931 از دانشگاه کلمبیا، چند سال به کار دانشگاهی در دانشگاه‌های ایالتی اوهایو، شیکاگو و ویسکانسین پرداخت. در خلال این سال‌ها بود که راجرز روش درمانی خاص خود را به وجود آورد. این روش درابتدا «درمان غیرمستقیم» خوانده می‌شد. این رویکرد که در آن درمانگر در نقش یک تسهیل کننده ظاهر می‌شد تا یک هدایتگر، سرانجام به نام درمان بیمار محور معروف شد. راجرز پس از اختلاف نظرهایی که در دانشکده روان‌شناسی دانشگاه ویسکانسین پیش آمد، به مرکز مطالعات رفتاری پیوست و سرانجام به همراه برخی همکارانش در آنجا، مرکز مطالعات فرد
(CSP) را تأسیس کرد. کارل راجرز تا زمان مرگش در 1987 به کارهایش در زمینه درمان بیمار محور ادامه داد. تأکید کارل راجرز بر توانائی‌های بالقوه انسان، تأثیر مهمی هم بر روان‌شناسی و هم بر آموزش داشته است. علاوه بر آن، به عقیده خیلی‌ها راجرز تأثیرگذارترین روان‌شناس قرن بیستم بوده است.

کارل راجرز در سال 1946 به عنوان رئیس انجمن روان‌شناسی آمریکا ( APA ) انتخاب گردید. او در سال 1987 نامزد دریافت جایزه صلح نوبل شد.

ویلیام جیمز (1842-1910)

ویلیام جیمز (1842-1910)  

هنرِ «عاقل بودن»، عبارت است از هنر پی‌بردن
به این که از چه چیزهایی باید چشم پوشید

ویلیام جیمز

ویلیام جیمز در 11 ژانویه 1842 در نیویورک به دنیا آمد و در 26 اگوست 1910 در سن 68 سالگی درگذشت. او در خانواده‌ای ثروتمند به دنیا آمد. پدرش به فلسفه بسیار علاقه‌مند بود و برای فرزندش امکانات تمام و کمال آموزشی فراهم کرده بود. از جمله این که فرزندانش را مرتب به اروپا می‌فرستاد، در بهترین مدرسه‌ها می‌گذاشت و آن‌ها را با فرهنگ و هنر به خوبی آشنا می‌کرد. نتیجه‌اش هم این شد که ویلیام جیمز یکی از مهم‌ترین شخصیت‌ها در روان‌شناسی و برادرش هنری جیمز یکی از محبوب‌ترین رمان‌نویسان آمریکا شدند.

ویلیام جیمز از همان روزهای نخستینِ مدرسه دلش می‌خواست نقاش شود. پدرش با آن که آدم لیبرال و آزادمنشی بود، از ویلیام خواست که به مطالعه علوم یا فلسفه بپردازد. امّا پس از اصرار ویلیام بالاخره با این خواسته او موافقت کرد.

ویلیام جیمز بیش از یکسال زیر نظر ویلیام موریس‌‌هانت به آموزش نقاشی پرداخت امّا سپس به رویای نقاش شدنش خاتمه داد و برای تحصیل شیمی به دانشگاه هاروارد رفت. با آن که دو برادر دیگر ویلیام و هنری در جنگ‌های داخلی آمریکا شرکت داشتند ولی این دو به خاطر مشکلات جسمی از خدمت معاف شده بودند. با کاهش ثروت خانوادگی، ویلیام دریافت که باید به فکر درآمد شخصی باشد. بدین خاطر بود که رشته تحصیلی‌اش را تغییر داد و به دانشکده پزشکی هاروارد رفت. او که به رشته پزشکی نیز دلبستگی چندانی نداشت، مرخصی تحصیلی گرفت و دو سال بعد را در فرانسه و آلمان گذراند. او که از مشکلات جسمی و افسردگی شدید رنج می‌برد، در خلال این مدّت با هرمان فون هلمهولتز آشنا شد و به طور فزاینده‌ای به روان‌شناسی علاقه‌مند گردید.

ویلیام جیمز پس از آن که در سال 1869 از دانشکده پزشکی هاروارد فارغ‌التحصیل شد، به دلیل ادامه مشکلات افسردگی مدتی غیرفعّال بود تا آن که از دانشگاه هاروارد پیشنهادی برای تدریس دریافت کرد. او این پیشنهاد را پذیرفت و به مدّت 35 سال در آنجا به تدریس پرداخت. او یکی از نخستین آزمایشگاه‌های روان‌شناسی تجربی در آمریکا را بنانهاد. کتاب درسی معروف او به نام اصول روان‌شناسی (1890) مورد تحسین و استقبال زیاد قرار گرفت، البته برخی نیز از لحن ادیبانه کتاب او انتقاد کردند. از جمله این اظهار نظر معروف ویلهلم ووندت: «این یک کتاب ادبی است. بسیار زیباست ولی کتاب روان‌شناسی نیست.» دو سال بعد، ویلیام جیمز نسخه فشرده‌تری از آن کتاب را با نام روان‌شناسی: دوره فشرده منتشر ساخت. این هر دو کتاب توسط دانشجویان روان‌شناسی بسیار مورد استفاده قرار گرفت.

ویلیام جیمز مقالات متعددی درباره مفهوم «عمل‌گرایی» نوشت. بر طبق این نظریه، صحت یک ادعا هرگز قابل اثبات نیست. او در مقابل، پیشنهاد کرد که بهتر است بر روی سودمندی و ثمربخشی یک ایده تمرکز شود.

ویلیام جیمز با ساختارگرایی که بر روی درون‌نگری و شکستن رویدادهای ذهنی به کوچکترین عناصر تمرکز دارد نیز مخالف بود. او در مقابل بر روی کلیت یک رویداد تمرکز می‌کرد و تأثیرات محیط بر رفتار را مورد توجه قرار می‌داد.

از دیگر کارهای معروف ویلیام جیمز در حوزه روان‌شناسی می‌توان به ارائه نظریه هیجان اشاره کرد که توسط او و روان‌شناس دانمارکی کارل لنگ به طور مستقل ارائه شد و به نام هر دو به «نظریه هیجان جیمز- لنگ» معروف شد.

علاوه بر تأثیر فوق‌العاده‌ای که ویلیام جیمز بر روان‌شناسی گذاشت شاگردان معروف و برجسته‌ای نیز در این رشته تربیت کرد که از آن میان می‌توان مری‌ویتون کالکینز، ادوارد تورن رایک، استنلی هال و جان دیوئی را نام برد.

ژان پیاژه ( 1896 - 1980)

ژان پیاژه ( 1896 - 1980)  

«هدف اصلی آموزش در مدارس باید ساختن زنان و مردانی باشد که قادر
به انجام کارهای تازه باشند، نه این که فقط کارهایی که نسل‌های قبلی
انجام داده‌اند را تکرار کنند.»

ژان پیاژه

ژان پیاژه در 9 آگوست 1896 به دنیا آمد و در 16 سپتامبر 1980 از دنیا رفت.

او این ایده که کودکان به گونه‌ای متفاوت از بزرگسالان فکر می‌کنند را تقویت کرد. تحقیقات او چند نقطه عطف مهم در رشد ذهنی کودکان را مشخص کرده است. کارهای او همچنین علاقه‌مندی فراوانی به روان‌شناسی شناخت و رشد به وجود آورده است. نظریه‌های پیاژه به طور گسترده‌ای مورد پذیرش واقع شده و امروز توسط دانشجویان روان‌شناسی و روش‌های آموزشی مورد مطالعه قرار می‌گیرد.

نظریه‌های پیاژه در رشته‌های روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، آموزش و ژنتیک همچنان مورد مطالعه قرار دارد. کارهای او به درک ما از رشدِ شناختی کودکان کمک بسزایی نموده است.

ژان پیاژه در سن یازده سالگی کارش را به عنوان یک پژوهشگر آغاز کرد و در همان سال نیز مقاله کوتاهی درباره گنجشک آلبینو (سپیدتن) نوشت. او مطالعاتش در زمینه علوم طبیعی را ادامه داد و از دانشگاه نوشاتل سوئیس، مدرک دکتری جانورشناسی دریافت کرد. او سپس به روانکاوی علاقه‌مند شد و یکسال در مؤسسه‌ای که آلفرد بینه تأسیس کرده بود به کار پرداخت.

پیاژه که بیشتر به خاطر تحقیقاتش بر روی رشدِ شناختی کودکان شهرت دارد، رشد ذهنی سه فرزند خود را مورد مطالعه قرار داد. نظریه رشدِ شناختی پیاژه، مراحلی که کودکان در خلال رشد هوش و فرایندهای صوری تفکر طی می‌کنند را تشریح می‌کند. نظریه او چهار مرحله را توصیف می‌کند: مرحله حسی-حرکتی، مرحله پیش عملیاتی، مرحله عملیات عینی و مرحله عملیات صوری.

پیاژه در سال 1955 مرکز بین‌المللی معرفت‌شناسی ژنتیک را تأسیس کرد و تا پایان عمر در سمت مدیر این مرکز خدمت کرد.